اشاره:
مجموعه دارالصادق اصفهان برای اولین بار به منظور خدمت رسانی به زوار اربعین حضرت سیدالشهداء(ع)، موکبی بزرگ و با عظمت و با تجهیزات کامل تحت اشراف آیت الله حاج شیخ علی صافی اصفهانی مقابل کنسولگری ایران در کربلا تأسیس کرد، این موکب در حدی بود که آقای دکتر جمالی نژاد شهردار وقت اصفهان اظهار داشت که از جهت کیفیت در کل ایران مانند این موکب وجود ندارد، این در حالی بود که موکب دارالصادق(ع)، با نیروهای بی تجربه و فاقد امکانات مالی اما با بهترین نظم و سرویس دهی برپا شد. و این خود نشانی آشکار از عنایات ویژۀ حضرت سیدالشهداء(ع) را حکایت می کند که شامل حال این موکب و کارکنان آن شده است. ما در اینجا ابتدا به چگونگی تصمیم گیری آیت الله صافی برای تأسیس موکب دارالصادق(ع) و امداهای غیبی که در این مسیر اتفاق افتاد اشاره می کنیم تا برسیم به اصل ماجرا و اینکه چه شد که سالهای بعد این موکب در محل حسینیه اصفهانیها در کربلا مستقر شد.
چگونگی تصمیم گیری برای تأسیس موکب دارالصادق(ع)
معاونت فرهنگی: از آیت الله صافی پرسیدیم چه شد که شما تصمیم گرفتید برای کمک رسانی به زوار اربعین، در کربلا موکب تأسیس کنید؟
حضرت استاد: جریان به این صورت بود که اواخر ماه ذیحجه الحرام ۱۴۳۷ ق یک شب با جمعی از دوستان در دفتر نشسته بودیم. صحبت از کربلا و زیارت اربعین اباعبدالله الحسین(ع) و پیاده رفتن ها به کربلا و فضائل آن بود.
بنده زاده آقای آشیخ مصطفی هم با دوستان خودش در حسینیۀ دارالصادق نشسته بودند و در مورد اربعین صحبت می کردند.
ناگهان دیدم آقای شیخ مصطفی وارد جلسۀ ما شد و مستقیماً نزد من آمد و در گوش من گفت:
بابا می خواهید امسال برای اربعین در کربلا یک موکب بزنیم؟
گفتم: این کار برای من افتخار است، اما امکانات می خواهد پول می خواهد که ما نداریم.
گفت: خیلی خرج ندارد.
گفتم: اولاً برای اقدام به این کار فرصت خیلی کم است و ثانیاً من فعلاً فقط ۵ میلیون تومان دارم، آیا با این پول می توانیم موکب بزنیم؟!
گفت: این کار پانزده میلیون تومان هزینه می برد.
گفتم: هرگز، بیش از این حرفهاست.
گفت: دوست من اینجاست او سال هاست که ایام اربعین در کربلا مراسم دارد و امسال هم می خواهد موکب بزند، از همۀ مخارج و جزئیات باخبر است الان او را می آورم تا در این مورد برای شما توضیح بدهد.
رفت دوستش را آورد نزد بنده، ایشان شروع کرد به توضیح دادن و کلیۀ هزینه های ضروری برای برپایی یک موکب را بر روی کاغذ نوشت که سرجمع آن پانزده میلیون تومان شد.
گفتم : اولاً بنده بعید می دانم که ما با این هزینۀ کم بتوانیم موکب بزنیم.
و ثانیاً: همین پانزده میلیون تومان را هم ندارم.
در همین اثنا بود که ناگهان سید معمم بزرگواری از دوستان آشیخ مصطفی از راه رسید، اما بدون عبا بود، یک شال سبز هم به کمرش بسته بود، دید صحبت از تأسیس موکب است و نداشتن پول است و … .
این سید بزرگوار رو کرد به بنده و گفت: آقا ببخشید من نباید این حرف را به شما بزنم، شما غصۀ پولش را نخورید خودشان می رسانند.
گفتم حالا من باید فکرش را بکنم، فردا به شما خبرش را می دهم.
جلسۀ ما تمام شد رفتم منزل، شام مختصری خوردم و خوابیدم، تصمیم داشتم، فردا با دو نفر از دوستان در این موضوع مشورت کنم. ببینم نظر آنها چیست، آیا ما می توانیم با وضع فعلی در کربلا موکب بزنیم یا نه؟
آن شب در عالم رؤیا دیدم یک سید بزرگواری که لباس روحانی پوشیده بود اما بدون عبا، یک شال سبز هم به کمر بسته بود، (درست مثل همان سید بزرگواری که در بیداری نزد من آمد و گفت «غصۀ پولش را نخورید خودشان می رسانند» ) ، در عالم رؤیا دیدم این سید بزرگوار در صحن امام حسین(ع) از میان انبوه جمعیت بلند شد ایستادو با دست به من اشاره کرد و گفت: آقای صافی بلند شو بیا کربلا.
فاصله ما خیلی از هم دور بود، شاید کیلومترها فاصله داشتیم اما صدای همدیگر را چنان می شنیدیم که انگار کنار هم بودیم.
بمن می گفت بلند شو بیا کربلا چرا نمی آیی؟
به او عرض کردم پول ندارم، پولم نمی رسد.
گفت تو پاشو بیا ما کمک می کنیم درست می شود.
که ناگهان زنگ ساعت من به صدا درآمد و بیدار شدم، دیدم. سه ربع ساعت به اذان صبح مانده.
رفتم توی فکر، فهمیدم این رؤیای صادقه، یک امداد غیبی بود که به وسیلۀ آن در مورد موکب، به من بشارت داده شد.
خیلی عجیب بود برای من، آن سید بزرگوار در بیداری به من گفت غصه اش را نخور خودشان هزینه اش را می رسانند.
و این سید بزرگوار هم، در خواب از میان انبوه جمعیت در صحن امام حسین(ع) به من گفت: «بیا کربلا ما کمک می کنیم درست می شود.»
خلاصه با این خواب و آن بیداری یک آرامش و اطمینان خاطری پیدا کردم بر اینکه این اقدام برای بنده یک فرصت معنوی استثنایی است و مسلم حضرت سیدالشهداء(ع) خودشان روی این کار نظر دارند و کمک خواهند کرد.
در هر حال رفتم وضو گرفتم اما با یک انقلاب درونی غیر قابل وصف آمدم ابتدا یک سجده شکر بجا آوردم. از خداوند توفیق رسیدن به این سعادت را خواستم و به حضرت سیدالشهدا(ع) عرض کردم:
آقا من الان تصمیم گرفتم که ایام اربعین بیایم کربلا و به زوار شما خدمت کنم اما من هیچم و با جیب خالی و بی تجربگی می خواهم راه بیافتم خودم را به شما می سپارم، خودتان یاریم کنید.
صبح روز بعد بدون اینکه با کسی مشورت کنم آمدم به آشیخ مصطفی گفتم من برای موکب تصمیم خودم را گرفتم، بروید مقدمات کار را فراهم کنید شما باید اول ماه صفر در کربلا باشید، این در حالی بود که یکماه بیشتر به اول صفر باقی نمانده بود.
یعنی کاری بسیار بزرگ و در زمانی بسیار کم و اضطراری آن هم برای اولین بار و بدون امکانات مالی و نیروهای با تجربه و این یک مسأله بسیار مهمی بود که جز با عنایات خاص حضرت سیدالشهداء قابل اجرا نبود.
آنگاه به سه چهار نفر از دوستان تلفن زدم و خبر تأسیس موکب را به آنها دادم و گفتم بنده تصمیم خودم را گرفته ام به هر نحوی که شده من مرده باشم یا زنده این موکب باید امسال در کربلا بر پا شود.
و الحمدلله دوستان با شنیدن این خبر همگی خوشحال شدند و از این تصمیم استقبال کردند. اما بنده اصلاً از آن جلسه و از آن رؤیا چیزی بکسی نگفتم، و این اولین بار است که آن رؤیا را بیان می کنم.
خلاصه، گفتم بروید یک لیستی از وسائلی که مورد نیاز موکب است تهیه و خریداری کنید، آنها هم رفتند دنبال خرید وسایل که هزینه های آن ر ا اکثراً با قرض و چک های مدت دار خودم پرداخت کردم.
کم کم این خبر همه جا منتشر شد که امسال ایام اربعین، موکب دارالصادق در کربلا به زائران حضرت سیدالشهداء(ع) خدمت رسانی می کند.
در یک ظهر جمعه ای در مسجد صاحب بن عباد که جمعیت زیادی از اطراف شهر برای اقامه نماز جماعت می آیند برای مردم در این موضوع صحبت کردم، و مردم هم به این حرکت مقدس خیلی تشویق و ترغیب شدند.
الحمدلله امام حسین(ع) آنقدر به ما عنایت داشتند که به سرعت تمام وسایل و مواد غذایی اربعین فراهم شد، مقداری از آنها هدایا و نذورات مردم بود و بسیاری را هم به صورت چک خریداری کردیم و همه را برای بیستم محرم آماده و در حسینیه دارالصادق(ع) در معرض بازدید عموم قرار گرفت و بعداً توسط ۴ تریلی (کانتینر) ۱۲ متری و ۳ کامیون ۱۰ تنی و یک جرثقیل به محل موکب دارالصادق اصفهان به کربلا اعزام شدند.
معاونت فرهنگی: پرسیدیم چطور این همه وسایل و این همه نیروهای کاری با اخلاص فراهم شد؟
حضرت استاد فرمودند :
اما چگونگی فراهم شدن این مقدمات و این وسایل و اجناس و کیفیت جمع شدن تعداد زیادی از نیروهای کاری و با اخلاص و عاشق کربلا و برپا کردن موکبی بزرگ و اداره و کنترل آن با آن حجم بسیار سنگین از کار و از جمعیت خسته و ماندۀ زائران بی مسکن و مأوی، خود داستان ها و ماجراهای حیرت آوری دارد از معجزات و کرامات از ناحیۀ مقدسۀ حضرت سیدالشهداء(ع) که اگر صاحب قلمی بتواند به قلم بیاورد، آیات بیناتی است از عظمت و معنویت این حرکت مقدس و مواکبی که مخصوصاً در ایام اربعین برای زوار امام حسین(ع) برپا می شود که نظر لطف و عنایت ویژه حضرت اباعبدالله الحسین(ع) بر این مواکب و زوار اربعین را به روشنی دلالت دارد.
آنگاه آیت الله صافی راجع به شهدای کربلا فرمودند:
ای خوشا به حال آن عزیزانی که هستی خود را فدای یک نگاه آن حضرت کردند و جان ناقابل خود را قربانی یک آه جانکاه آن جان جانان نمودند و باز نیاسودند و هزاران جان دیگر می خواستند تا در طبق اخلاص تسلیم سالار شهیدان کنند. هنیئا لکم ایها الشهداء، طِبْتُمْ وَ طَابَتِ الْأَرْضُ الَّتِي فِيهَا دُفِنْتُم.
به اینجا که رسید، در حالیکه اشک روی گونه های آیت الله صافی سرازیر شده بود خطاب به شهدای کربلا فرمودند:
ای پاکبازان و ای نفوس زیبا و آسمانی، ما که تراب مقدم شما هم نیستیم، این عوام دلباختۀ به آن گنبد و بارگاه، چه عزتی نزد حسین بن علی(ع) دارند چه رسد به شما که به فتح الفتوح فنا رسیدید و باز هم نیاسودید. يا ليتنا كنا معكم فنفوز فوزاً عظيماً
بدرقۀ کاروان موکب دارالصادق (ع)
همه وسایل و اجناس خریداری شده و نذورات مردم چند روز در حسینیه دارالصادق(ع) در معرض تماشای عموم گذاشته شد، تا اینکه اواخر ماه محرم، این موکب برای خدمت رسانی به زوار اربعین حضرت سیدالشهداء(ع) آماده سفر به کربلا شد.
برای بدرقه کردن این کاروان مراسمی بسیار مهم با حضور شهردار محترم وقت اصفهان جناب آقای دکتر جمالی نژاد و شورای شهر و بازاریان سرشناس و هیئات مذهبی در محل دفتر آیت الله صافی تشکیل شد.
در این مجلس آیت الله صافی در مورد فضیلت نوکری برای حضرت سیدالشهداء(ع) و خدمت رسانی به زوار حضرت اباعبدالله الحسین(ع) سخنرانی فرمودند، سپس مداح اهل بیت (ع) آقای حاج حسن مهرپرور دقایقی به مداحی و ذکر مصیبت پرداخت و آنگاه آقای دکتر جمالی نژاد شهردار محترم اصفهان ضمن سخنانی اظهار داشت چنین کاروانی با این وسعت و با این کیفیت عالی در کل ایران بی نظیر است.
و در پایان شهردار اصفهان از تلاش های همۀ کسانی که در فراهم شدن این کاروان عظیم سهیم بوده اند مخصوصاً از مؤسس این موکب و این مجموعه حضرت آیت الله حاج شیخ علی صافی خلف صالح مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ حسن صافی اصفهانی صمیمانه تشکر و قدردانی کرد و به همۀ خدمتگذاران زوار اربعین دعا کرد.
به این ترتیب این کاروان با بدرقۀ رسمی آیت الله صافی و شهردار محترم و شورای شهر و هیئات مذهبی و موجهین و معتمدین بازار اصفهان و اصناف مختلف مردم، آمادۀ حرکت شد و از ساعت ۱۰ شب تا اذان صبح تمام وسایلی که در دارالصادق آماده شده بود توسط ۴ تریلی (کانتینر ۱۲ متری) و ۳ کامیون ۱۰ تنی بارگیری شد و همراه با یک جرثقیل به سوی کربلای معلی رهسپار شدند.
در این میان پیرمرد مؤمنی را دیدیم که برای بدرقۀ این کاروان آمده بود و با نگاه های اندوهناک به تماشای این کاروان دلباخته نشسته بود، ناگهان دیدیم این پیر بیدار دل به هنگام حرکت کاروان سر به طرف آسمان بلند کرد و با اشک و آهی جانسوز این مسافران سوخته دل دیار عشق را دعایشان می کرد و زیر لب چنین زمزمه می کرد:
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
آری، همین دعاها بود که این موکب، با عظمت و آبرومندی تمام، برپا شد و به سلامت به وطن بازگشت و خاطره ای شیرین و ماندگار در اذهان مردم به یادگار گذاشت، و الحمدلله رب العالمین.
ناگفته نماند که حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای آشیخ مصطفی صافی ده روز زودتر از حرکت کاروان، جهت تهیه محل چادرها و اسکان زوار، به کربلا رفتند که با تحمل سختی ها و دردسرهای فوق العاده زیاد بالاخره موفق شدند که موکب دارالصادق را در بهترین نقطۀ شهر کربلا مقابل کنسول گری ایران در زمینی به وسعت ۸۰۰ متر مستقر کند.
و بالاخره موکب دارالصادق(ع) در تاریخ ۰۴/۹/۱۳۹۵ (۵ صفر) به محل موعود می رسد و توسط ۲۰ نفر از خدمه چادرها برپا می شود و وسایل موکب به زمین گذاشته می شود.
تعداد ۱۵ نفر دیگر از خدمه نیز توسط یک ماشین وَن از محل دارالصادق اصفهان با بدرقۀ آیت الله صافی و با مجوز رسمی از عتبۀ عباسیه بدون توقف در مرز، مستقیم به طرف کربلا حرکت کردند.
آشپز این کاروان از همان ابتدا کار خود را شروع کرد. ابتدا در حد ۵۰ نفر و سپس با مستقر شدن وسایل آشپزخانه روزی ۸۰۰۰ غذا (صبحانه ناهار و شام) به زوار داده می شد هم چنین آب و چای به طور مداوم و شبانه روزی .
در این موکب حدود ۵۰۰ نفر بصورت مداوم اسکان داده می شدند .
این موکب دارای دو چادر جهت استقرار ۳ پزشک و چند پرستار و مقدار زیادی دارو بود.
یک چادر در این موکب برای شستشوی لباس های زوار و خشک کردن آن تحت عنوان خشکشویی موکب دارالصادق(ع) وجود داشت که برای زوار اهمیت فوق العاده ای داشت.
یک چادر هم جهت پاسخ به سؤالات شرعی و شبهات اعتقادی که آیت الله صافی در آن مستقر بودند و هم چنین این چادر محل پذیرایی از علماء و طلاب و شخصیت ها نیز بود.
دو چادر نیز برای خواب و استراحت خدمۀ موکب و مدیر و آشپزها وجود داشت.
هم چنین دو کانتینر ۱۲ متری که بعنوان انبار از آن استفاده می شد در این موکب مستقر شد.
و جایگاهی نیز تحت عنوان نانوایی جهت تهیۀ نان برای زائران در نظر گرفته شده بود.
بدین ترتیب موکب دارالصادق اصفهان در کربلا مستقر و مشغول خدمت رسانی به زائران اربعین شد.
روز ۱۲ صفر ۱۴۳۸ آیت الله صافی و همراهان از اصفهان وارد نجف اشرف شدند و در آنجا دو روز برای زیارت ماندند.
در بدو ورود ایشان به نجف اشرف، حجت الاسلام و المسلمین آقای شیخ مصطفی صافی از کربلا به پدر تلفن زدند و گفتند ما در کربلا با کمبود شدید آب مواجه هستیم و زوار برای شستشو، آب ندارند. آیت الله صافی فرمودند:
بنده از این خبر خیلی ناراحت شدم چون نبود آب برای زوار بخصوص برای خانم ها قابل تحمل نبود. از این جهت فوری خدمت آیت الله العظمی سیستانی رسیدم و ضمن ارائه گزارشی از موکب دارالصادق(ع) از کمبود شدید آب در این موکب به ایشان خبر دادم و عرض کردم این مسئله قابل تحمل نیست، باید چاره ای بشود.
آیت الله العظمی سیستانی هم بزرگواری کردند به فرزندشان آیت الله سید محمدرضا سیستانی دستور دادند که به عتبۀ حسینیه تلفن بزن تا به این موکب کمک کنند، ایشان هم امتثال امر کردند، لذا از آن به بعد آب موکب دارالصادق(ع) تا پایان مراسم اربعین تأمین شد.
در هر صورت آیت الله صافی روز ۲۵/۸/ ۱۳۹۵ (۱۵ صفر ۱۴۳۸) پس از زیارت حرم مطهر حضرت مولا امیرالمؤمنین (ع) از نجف اشرف به طرف کربلا حرکت کردند، تا رسیدند به ۱۰ کیلومتری کربلا، از آنجا به همراه سایر زوار حضرت سیدالشهداء(ع) پیاده به طرف کربلا حرکت کردند و چون ایشان بیمار بودند و نمی توانستند سریع راه بروند نزدیک غروب آفتاب به موکب دارالصادق رسیدند و در چادری که جهت پاسخگویی به سؤالات شرعی و شبهات اعتقادی برای ایشان آماده شده بود مستقر شدند.
آیت الله صافی از بدو ورود به خیمه ها در تمامی موارد و موقعیت ها اوضاع موکب را زیر نظر داشته و کنترل می کردند.
معاونت فرهنگی: به آیت الله صافی عرض کردیم از مسیر پیاده روی خودتان به کربلا برای ما بگویید.
حضرت استاد: در مورد مسیر پیاده روی ما به سوی کربلا چه بگویم که زبان از وصف آن عاجز است، خیل عظیم عشاق اباعبدالله الحسین(ع) از سراسر جهان بال بال زنان، زمزمه کنان در حال مناجات با امام به خون تپیده خود به سوی آن کعبۀ دل ها دل می دادند و قدم برمی داشتند.
سالیان دراز بود که ایام اربعین در حسرت دیدن اربعینیان آه می کشیدم و آرزوی همگام شدن با آنان را در سر می پروراندم، که ای کاش من نیز در حال و هوای آنان بودم و در هوس جلال و جمالش می سوختم که این سوختن ساختنی زیبا و دلنشین به همراه دوست را در بر خواهد داشت.
ایام نوجوانی در نجف اشرف که بودم چند سفر به همراه مرحوم پدر و چند تن دیگر از علمای بزرگ نجف این اربعین معنوی را درک کرده بودم اما تا به امروز دیگر نه، و امروز به برکت این موکب و خدمت به زوار اباعبدالله الحسین(ع) این افتخار نصیب من شد که قطره ای بودم و به دریا شدم، دریای بی انتهای عشاق شوریده حال عالم، آنجا که دیگر نه زمینی و نه زمانی و نه هیچ چیز دیگری مفهومی نخواهند داشت جز روی مه پیکر دوست و نام او و یاد او و ذکر جلال و جمال او.
گنبد و بارگاهش با این دل شوریده حال ما چه ها که نکرد ، چه جلال و جبروتی، و چه کبوترهای زیبا و آسمانی که به اطراف این بارگاه پر می کشیدند و جلا می یافتند و اصلاً هر کسی که در این اطراف پر می کشید جلا می یافت و از ما سوا جدا.
افسوس که این ایام مثل آه کوتاه بود و تمام شد و چشمان هجران کشیده ی ما دوباره نیز به اندوه نشست. در مسیر راه دعا می کردم که خداوندا از تو می خواهم که مرا از حسین جدا نکن از این مقام بزرگ نوکری خلع ید نکن به هیچ صورت و تحت هیچ شرایطی، نه در دنیا و نه در عقبی، هرگز و هرگز و هرگز ، حتی یک لحظه و طرفة العینی. نمی خواهم جدا شوم، اصلاً نمی خواهم.
خداوندا، کید شیطان قوی است و دنیا و مظاهر فریبناک آن خیلی ها را به کام خود فرو برده اما تو به فریاد من برس، من فقط و فقط می خواهم به کام سرزمین کربلا فرو روم و دیگر هیچ و این انقطاع از ما سوای حسین بن علی نهایت آروزی من است «و ما بعدها مقام الاوهی ثمرة من ثمراتها.»
معاونت فرهنگی: عرضه می داریم: خداوندا ما نیز همین آرزوهای شیرین و دل نشین این استاد بیدار دل را برای خود و همۀ شیعیان اباعبدلله الحسین (ع) را از تو مسئلت داریم.
در هر حال آیت الله صافی نزدیک غروب روز ۲۵/۸/۱۳۹۵ (۱۵ صفر ۱۴۳۸) به محل استقرار چادرهای موکب دارالصادق اصفهان رسیدند و از همان زمان شروع به کار نمودند، نماز جماعت، سخنرانی، پاسخ به سؤالات شرعی و شبهات اعتقادی، ارشاد و هدایت و ارائۀ طریق و کمک به ابناء السبیل در همان چادری که برای مراجعات مردمی در نظر گرفته شده بود.
خلاصه: این مراسم ادامه داشت تا روز ۲۳ صفر که همۀ زوار رفتند، لذا کلیۀ اجناس و لوازم موکب توسط خدمه موکب در دو دستگاه کانتینر جا داده شد و در انباری در شهر مقدس کربلا انتقال و نگهداری شد تا سال های بعد نیز به همین منظور و در همین ایام مورد استفاده قرار گیرد.
معاونت فرهنگی: بالاخره با توجه به آن امداد غیبی و آن خوابی که دیده بودید آیا هزینه های موکب به راحتی پرداخت شد؟
حضرت استاد: سال ۱۴۳۸ قمری که موکب ما زیر چادرها بود، دوستان آقای شیخ مصطفی به من گفتند این موکب ۱۵ میلیون تومان هزینه لازم دارد که من همان روز گفتم خیلی بعید می دانم با ۱۵ میلیون تومان بتوان یک موکب بر پا کرد. همینطور هم شد یعنی طبق آماری که به بنده دادند این موکب حدود چهارصد میلیون تومان برای ما هزینه برداشت که بسیاری از این هزینه ها را بنده با چک های مدت دار خودم پرداخت کردم و بنده اگر چه در آن ایام هیچ موجودی در حسابم نبود اما در عین حال نگران پرداخت این بدهیها هم نبودم چون می دانستم عنایات خاصه حضرت سیدالشهداء (ع) شامل این موکب شده و خواهد شد.
به هر حال با اینکه از این جهت هیچ نگرانی نداشتم اما شب اربعین شیطان آرامش مرا به هم زد رفتم تو فکر که اربعین تمام شد، من ماندم و این همه بدهی.
خلاصه آن شب بعد از نماز شب به حضرت سیدالشهدا توسل پیدا کردم به آقا عرض کردم که شما خودتان فرمودید: «بیا خودمان کمک می کنیم» من منتظرم که یک بشارتی به من بدهید، بعد از توسل و نماز صبح یک سورۀ یاسین برای حضرت علی اکبر(ع) خواندم و خوابیدم، فردا شب یکی از تجار که در موکب رفت و آمد داشت و می خواست برگردد ایران، آمد با بنده خداحافظی کند به من گفت وقتی برگشتید اصفهان خدمت شما می رسم برای بدهی ها و تکمیل کار موکب، گفتم ممنون و خداحافظی کرد و رفت.
بعد از چند روز که برگشتم اصفهان طولی نکشید که ایشان آمد نزد بنده و گفت لیست همۀ چک ها و بدهی های خودتان را بدهید به من تا هر کدام را به تاریخ خودش بپردازم.
فهمیدم آن توسلی که شب اربعین به حضرت سیدالشهداء (ع) داشتم اثر داشت و آن خوابی که قبل از اربعین دیدم که «به من وعدۀ تأمین هزینه ها را دادند» در بیداری تحقق پیدا کرد.
در هر صورت این آقای بزرگوار لیست بدهی ها را از من گرفت و هر کدام را سر موعد خودش پرداخت می کرد بدون اینکه اصلاً بنده بفهمم و نگرانی داشته باشم.
این ها گوشۀ کوچکی از کرامت هایی است که ما ایام اربعین برای بر پایی موکب دیدیم اگر بخواهم جریان هایی از این قبیل را بیان کنم مثنوی ۷۰ من کاغذ می شود.
از خداوند متعال می خواهم که تا آخر عمر افتخار نوکری اباعبدالله الحسین(ع) را و خدمت به زوار آن حضرت را از بنده نگیرد.
معاونت فرهنگی: چه شد که موکب دارالصادق در کربلا در حسینیۀ اصفهانیها مستقر شد؟
حضرت استاد: بعد از اینکه مرجع اعلای شیعه حضرت آیت الله العظمی سیستانی حکم تولیت این حسینیه را برای ما صادر فرمودند رفتیم دنبال کارهای قانونی آن که از نظر قانونی این حسینیه به نام متولیان به ثبت برسد. بعد از اینکه مراحل قانونی حسینیه تمام شد رئیس اوقاف کربلا از ما و از مسؤلین عتبۀ عباسیه دعوت کرد که در ادارۀ اوقاف کربلا حضور پیدا کنیم، در آنجا آقای حاج فارس طیار رئیس اوقاف کربلا کلید حسینیه را از مسؤل عتبۀ عباسیه تحویل گرفت و آن را به ما داد به عنوان اینکه متولیان شرعی و قانونی حسینیه هستیم، از آن تاریخ به بعد که این حسینیه به ما تحویل داده شد، تصمیم گرفتیم ایام اربعین موکب دارالصادق را در همین حسینیه برپا کنیم و الحمدالله چند سال است که این مراسم خیلی مفصل در این حسینیه برگزار می شود یعنی از سال ۱۴۳۹ تا کنون موکب دارالصادق در حسینیۀ اصفهانیها در کربلا مستقر شده است، ما این مسأله را هم، یکی از عنایات ویژه حضرت سیدالشهداء(ع) به موکب دارالصادق می دانیم. و الحمدالله رب العالمین.
معاونت فرهنگی: در اینجا از باب نمونه به چند مورد تجهیزاتی که تا کنون خریداری شده و به کربلا فرستاده شد اشاره می شود:
۱- تعداد دو دستگاه کانتینر ۱۲ متری که از تهران خریداری شد و از همان تهران به کربلا اعزام شد.
۲- تعداد ۲ دستگاه کانکس مردانه و زنانه (حمام، دستشویی، تانکر) .
۳- تعداد ۳ تانک آب ۳ هزار لیتری و یک تانک ده هزار لیتری.
۴- تعداد ششصد تخته پتو .
۵- پنکه سقفی ۱۵ دستگاه
۶- کولر آبی بزرگ ۳ دستگاه
۷- کولر آبی کوچک
۸- کولر گازی بزرگ ایستاده ۱۰ دستگاه
۹- تعداد ۵ دستگاه آبگرمکن دیواری
۱۰- ابزارآلات بطور کامل
۱۱- یک دستگاه بزرگ مولده برق
۱۲- یک دستگاه بالابر برقی
۱۳- آبسرد کن بزرگ با ظرفیت ۲۰۰ نفر در ساعت
۱۴- تمامی وسایل آشپرخانه با ظرفیت اطعام دو هزار نفر.
۱۵- تمامی وسایل آبدار خانه با امکانات مربوط به دو هزار نفر.
۱۶- تعداد ۲ دستگاه روشویی با ظرفیت هر کدام شش نفر جهت وضو و شستشو.
۱۷- دو دستگاه فریزر بزرگ .
۱۸- ظروف یبکبار مصرف، پنجاه هزار عدد
۱۹- ظروف غذا خوری آلومینیوم و قاشق استیل، هزار عدد .
۲۰- میز فلزی، ۲۰ عدد .
۲۱- موتور پمپ، ۶ دستگاه
۲۲- صندلی، ۴۰ عدد و پیش خوان، ۲۰ عدد
۲۳- ۳۰۰ عدد پالت اعلای پلاستیکی برای جلوگیری از سرایت آب و نم به فرش ها.
۲۴- تعداد ۵۰ تخته فرش ماشینی درجه یک.
۲۵- بیست تن برنج، سال بعد ۱۵ تن و ۱۰ تن
۲۶- سی تن حبوبات
۲۷- پنجاه حلب روغن
۲۸- پنجاه حلب پنیر
۲۹- سه دستگاه خیمه با اسکلت فلزی و چادر ضد آب هر کدام به مساحت تقریبی ۱۰۰متر مربع
۳۰- ۵ دستگاه چادر ۶ نفره
۳۱- قوطی آهن سنگین ۴* ۸ ، ۹۵ شاخه
۳۲- قوطی آهن ۲ * ۲، ۱۲۵ شاخه
۳۳- پارچه ترگال مشکی عرض ۵ /۱ متر، ۵۰۰متر(طول)
۳۴- ۱۶۰ متر موکت با عرض ۳ متر
۳۵- وسایل برقی: لامپ کم مصرف ۲۰وات (آفتابی ومهتابی) و سرپیچ دیواری(حیاطی) ۱۰۰عدد
۳۶- لامپ کم مصرف قرمز و سرپیچ آویز ۲۰ عدد
۳۷- پریز رو کار ۱۰۰ عدد، کلید تک پل روکار ۳۰ عدد
۳۸- کابل برق ۲ * ۲ ۵۰۰ متر
۳۹- هواکش بی صدا سایز ۵۰ * ۵۰ تعداد ۲۰عدد
۴۰- دستگاه بلندگو با ۴ عدد باند
۴۱- وسایل آشپزخانه: ماهیتابه، کپسول گاز، فر گاز، اجاق گاز، دیگ، آب کش، آب گردون، منقل بزرگ، سفره یکبار مصرف .
۴۲- مواد غذایی: رب گوجه، آبلیمو، سیب زمینی، پیاز، حبوبات، ادویه، شوید، کشمش، زعفران.
۴۳- کمک های اولیه و لوازم بهداشتی: پماد سوختگی برای عرق سوز، چسب زخم ، باند، بتادین و دارو.
۴۴- کیسۀ زباله بزرگ و کیسه فریزر و سطل زبالۀ بزرگ و کوچک و دستمال کاغذی
۴۵- ریکا ، اسکاج، مایع دستشویی و مایع ظرفشویی، جوهر نمک، وایتکس.
۴۶- لوازم التحریر و چسب شیشه ای پهن
۴۷- سیستم های لباسشویی و خشک کن بزرگ و مجهز و تمام اتوماتیک
۴۸- دستگاه های پخت نان
۴۹- قند، چایی، پولکی، نبات، شکر
معاونت فرهنگی حسینیه اصفهانیها در کربلا